توسعه مالی
سیدمحمدرضا شریفی؛ علی حقیقت؛ مهرزاد ابراهیمی؛ عباس امینی فرد
چکیده
هدف این مقاله بررسی تاثیر توسعه مالی بر فرار مالیاتی و اندازه اقتصاد زیرزمینی می باشد. اهمیت این موضوع از این جهت است که بزرگ بودن حجم اقتصاد زیرزمینی از سه کانال اثر منفی بر اقتصاد میگذارد، نخست انحراف دادههای اقتصادی؛ دوم عدم کارایی و اثربخشی سیاستهای اقتصادی دولت ؛ و سوم اینکه به دلیل امکان فرار از پرداخت مالیات و عدم رعایت ...
بیشتر
هدف این مقاله بررسی تاثیر توسعه مالی بر فرار مالیاتی و اندازه اقتصاد زیرزمینی می باشد. اهمیت این موضوع از این جهت است که بزرگ بودن حجم اقتصاد زیرزمینی از سه کانال اثر منفی بر اقتصاد میگذارد، نخست انحراف دادههای اقتصادی؛ دوم عدم کارایی و اثربخشی سیاستهای اقتصادی دولت ؛ و سوم اینکه به دلیل امکان فرار از پرداخت مالیات و عدم رعایت الزامات قانونی در اقتصاد زیرزمینی، رفتار تولیدکننده و خانوار را درتضاد با منافع ملی قرار میدهد. لذا هر سیاستی که منجر به کوچک تر شدن اقتصاد زیرزمینی گردد اهمیت کلیدی دارد. در این تحقیق یک الگوی (TVP-FAVAR) با هدف بررسی تأثیر توسعه مالی و فرار مالیاتی بر بخش زیرزمینی اقتصاد ایران به همراه سایر متغیرهای مرتبط تصریح شده است. به این منظور از دادههای سری زمانی در بازه 1350 تا 1394 و دو ابزار توابع واکنش آنی و تجمعی استفاده شده است. نتایج این تحقیق نشان میدهد که پویایی اقتصاد زیرزمینی در واکنش به اعمال شوکی به اندازه یک انحراف معیار در توسعه مالی روند نزولی و بر اثر تکانه فرارمالیاتی واکنش صعودی دارد.
بهرهوری کل عوامل تولید
فرخ نوروزی؛ مسعود نونژاد؛ مهرزاد ابراهیمی؛ جلیل خداپرست شیرازی
چکیده
کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه بر اهمیت بهرهوری بهعنوان یکی از ضرورتهای توسعه اقتصادی و کسب برتری رقابتی در عرصههای بینالمللی تأکید دارند؛ زیرا امروزه رقابت در صحنههای جهانی ابعاد دیگر به خود گرفته و تلاش برای نیل به سطح بهرهوری بالاتر یکی از پایههای اصلی این رقابتها را تشکیل میدهد. بنابراین در مسیر نیل به رشد ...
بیشتر
کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه بر اهمیت بهرهوری بهعنوان یکی از ضرورتهای توسعه اقتصادی و کسب برتری رقابتی در عرصههای بینالمللی تأکید دارند؛ زیرا امروزه رقابت در صحنههای جهانی ابعاد دیگر به خود گرفته و تلاش برای نیل به سطح بهرهوری بالاتر یکی از پایههای اصلی این رقابتها را تشکیل میدهد. بنابراین در مسیر نیل به رشد و توسعه اقتصادی شناسایی عوامل مؤثر بر رشد بهرهوری در اقتصاد ایران لازم است. این پژوهش در نظر دارد تا در یک تحقیق جامع ابتدا با استفاده از منطق انتخاب ویژگی (الگوریتم ژنتیک دو هدفه) عوامل مؤثر بر رشد بهرهوری را شناسایی کند، سپس با استفاده از شبکههای عصبی مدل انتخابی را در دوره زمانی 1395-1370 تخمین زده و درنهایت با استفاده از شاخص گارسن، تحلیل حساسیت عوامل مؤثر بر رشد بهرهوری را به انجام برساند. بر اساس نتایج حاصل از منطق انتخاب ویژگی از میان بیست متغیر مورد استفاده، پنج متغیر سرمایهگذاری خارجی، سرمایهگذاری در بهداشت، خطوط ریلی، شاخص نوآوری و نرخ ارز از مدل حذف شدند. بر اساس نتایج، مدل شبکه عصبی با تابع فعالسازی تنسیگ با 3 نورون، دارای قدرت پیشبینی 993/0 و حداقل خطا مدل 0019/0 است. همچنین بر اساس نتایج شاخص گارسن سرمایه انسانی با 15 درصد، اندازه دولت با 11 درصد، درجه باز بودن، تحقیق و توسعه و کنترل فساد اقتصادی با حدود 8 درصد بیشترین تأثیر را بر رشد بهرهوری داشتهاند و متغیرهای توسعه پولی با 48/1درصد و حاکمیت قانون با 27/2 درصد، سرمایه فیزیکی با 2/3 درصد کمترین تأثیر را بر رشد بهرهوری داشتهاند.
اقتصاد کلان
زهرا شریف؛ مسعود نونژاد؛ علی حقیقت؛ مهرزاد ابراهیمی
چکیده
سؤال اساسی این مطالعه عبارت است از اینکه «آیا عواملی که منجر به افزایش سطح عمومی قیمتها میشوند، به همان شدت و در همان بازه زمانی منجر به کاهش سطح عمومی قیمتها میگردند؟». در راستای پاسخگویی به این سؤال، به بررسی عبور مهمترین عوامل اقتصادی اثرگذار بر نرخ تورم در کشور ایران پرداخته میشود. در این راستا، با استفاده از دادههای ...
بیشتر
سؤال اساسی این مطالعه عبارت است از اینکه «آیا عواملی که منجر به افزایش سطح عمومی قیمتها میشوند، به همان شدت و در همان بازه زمانی منجر به کاهش سطح عمومی قیمتها میگردند؟». در راستای پاسخگویی به این سؤال، به بررسی عبور مهمترین عوامل اقتصادی اثرگذار بر نرخ تورم در کشور ایران پرداخته میشود. در این راستا، با استفاده از دادههای سریزمانی ماهانه عوامل اقتصادی (که عبارتند از متغیرهای حجم نقدینگی، تولید ناخالص داخلی، قیمت نفت خام ایران و درجه باز بودن اقتصاد) طی دوره زمانی آبانماه 1387 لغایت آبانماه 1397 به برآورد الگویCECM که قابلیت تفکیک رفتار نامتقارن قیمتها در هنگام افزایش و کاهش را داشته باشد، پرداخته شده است. نتایج بدست آمده از این پژوهش ضمن تأیید وجود ارتباط نامتقارن میان عوامل اقتصادی و نرخ تورم، بر ناقص بودن عبور کلیه عوامل اقتصادی مذکور از نرخ تورم تأکید داشته است. همچنین، این نتایج نقش پررنگ متغیرهای حجم پول و تولید ناخالص حقیقی در قیاس با سایر متغیرهای تحقیق در امر کنترل تورم را تأیید نموده و الگوسازی مبتنی بر تجزیه دادهها در قالب اجزای مثبت و منفی (تفکیک افزایش یا کاهش قیمتها) نیز ضمن ارائه نتایج دقیقتر، بر این امر تأکید داشتهاند که مدت زمان بازگشت نرخ تورم به میزان تعادلی خود در اثر اعمال سیاست افزایش یا کاهش هر یک از عوامل اقتصادی، به طور قابل توجهی متمایز از هم بوده که این نتیجه میبایست در امر سیاستگذاریهای هدفگذاری تورمی مورد توجه قرار گیرد.