فرزانه چهاربند؛ فرشاد مومنی
دوره 1، شماره 4 ، بهمن 1390، ، صفحه 116-75
چکیده
نهاده اصلی الگوی نوظهور اقتصاد داناییمحور، دانش و کاربرد آن است. این الگو نیازمند آگاهیها و آمادگیهای پایهای است که اکثریت وزن آن را سرمایه انسانی کارا تشکیل میدهد. بنابراین مسأله اصلی مقاله آن است که در شرایطی که مناسبات جهانی در حوزه اقتصاد بر اساس الگوی اقتصاد داناییمحور سامان مییابد، واردات فناوری، گسترش عجولانه ...
بیشتر
نهاده اصلی الگوی نوظهور اقتصاد داناییمحور، دانش و کاربرد آن است. این الگو نیازمند آگاهیها و آمادگیهای پایهای است که اکثریت وزن آن را سرمایه انسانی کارا تشکیل میدهد. بنابراین مسأله اصلی مقاله آن است که در شرایطی که مناسبات جهانی در حوزه اقتصاد بر اساس الگوی اقتصاد داناییمحور سامان مییابد، واردات فناوری، گسترش عجولانه آموزش عالی و به طور کلی تقلید از کشورهای توسعهیافته، بدون توجه به زیرساختهای اقتصاد داناییمحور، مشکلگشای مسائل اصلی کشورهای درحالتوسعه نخواهد بود. از آنجا که آموزش همواره رابطهای تنگاتنگ با توسعه اقتصادی داشته، به عنوان یکی از راهکارهای اساسی و البته یکی از ارکان مهم اقتصاد داناییمحور، مقوله آموزش به طور کلی و آموزش پایه به طور خاص در این مقاله مطرح میشود. به طوریکه فرضیه تحقیق از این قرار است که «بهبود آموزش پایه در ارتباط مستقیم با پیشرفت شاخص اقتصاد داناییمحور است». در این بررسی از روش توصیفی- تحلیلی و روش علّی استفاده شده است تا در ابتدا به مفاهیم و تعاریف کلیدی این عصر پرداخته شود و سپس بر اساس روششناسی بانک جهانی در مورد شاخص اقتصاد داناییمحور و مباحث تئوریک ذکر شده، وضعیت ایران در ارتباط با اقتصاد داناییمحور و آموزش در سالهای 1388- 1375(2009-1995) روشن شود. نتایج پژوهش، نشاندهندة ضعف ایران در تأمین آموزش پایهای است که بتواند دستیابی به جامعهای دانشبنیان را ممکن سازد. این ضعف ریشه در مواردی چون وجود فضای رانتی، عدم توجه به اهمیت آموزش پایه در برنامهریزی کلان نسبت به آموزش عالی و همچنین ضعف استراتژیهای اتخاذشده در آموزش و پرورش دارد. از این رو انجام اصلاحات آموزشی از سمت آموزش عمومی به آموزش عالی، ایجاد شایستگیهای کلیدی، و ایجاد ارتباطی کارا و مستمر میان آموزش عمومی، بازار کار و آموزش عالی میتواند در بهبود شرایط نهادی و دستیابی به فضای دانشبنیان مؤثر واقع شود.